[cb:post_b
فریاد بر می آورم…مردم یاریم دهید !
من پدر کشته دستان بخون آلوده ی قابیلم ،
من از اخلاف راستین هابیلم
یاریم دهید
body1]
اما گوشی شنوا ،زبانی گویا ،روحی بلند
و دستی مهربان و نگاهی زیبا جز مردمانی
با سیمایی مسخ شده و چشمانی شیشه ای که همیشه ،
در حواشی واقعه به تماشا ایستاده اند ، چیزی درنمی یابم
می فهمم ؛ … من محصور اندیشه های
مفتون شده ی قابیلم!
لاوو
لاو
عرفان واعتراض
نوع مطلب :
شعر،
برچسب ها :
Cain’s bloody hands، دستان خونین قابیلیان، اخلاف هابیل، حواشی، محصور، پدرکشته،
لینک های مرتبط :